تحلیل تکنیکال روشی برای پیشبینی حرکات آینده قیمت از طریق مطالعه دادههای تاریخی بازار است. در این روش تحلیلی، معاملهگران با استفاده از نمودارهای قیمت و حجم معاملات، به دنبال شناسایی الگوها و روندهایی هستند که میتواند به آنها در تصمیمگیری برای ورود و خروج از معاملات کمک کند. برخلاف تحلیل بنیادی که بر عوامل اقتصادی و مالی تمرکز دارد، تحلیل تکنیکال بر این باور است که تمام اطلاعات موجود در بازار در قیمتها منعکس شده است.
تاریخچه تحلیل تکنیکال
اولین نشانههای استفاده از تحلیل تکنیکال به قرن هفدهم میلادی در اروپا برمیگردد
تحلیل تکنیکال ریشههای عمیقی در تاریخ معاملات مالی دارد. اولین نشانههای استفاده از این روش تحلیلی به قرن هفدهم میلادی در اروپا برمیگردد، جایی که جوزف دلا وگا از تکنیکهای اولیه تحلیل تکنیکال برای پیشبینی بازارهای هلند استفاده میکرد. اما شکل مدرن تحلیل تکنیکال را مدیون چارلز داو هستیم که در اواخر قرن نوزدهم با انتشار سرمقالههایی در وال استریت ژورنال، پایههای این روش تحلیلی را بنا نهاد.
در آسیا نیز، تکنیکهای تحلیل تکنیکال توسط هوما مونهیسا در اوایل قرن هجدهم توسعه یافت که بعدها به تکنیکهای نمودار کندل استیک تکامل پیدا کرد. این روش امروزه یکی از مهمترین ابزارهای تحلیل تکنیکال محسوب میشود. کندل استیکها که ریشه در معاملات برنج در ژاپن داشتند، در دهه 1990 با ظهور معاملات اینترنتی در آمریکا محبوبیت گستردهای پیدا کردند.
پس از چارلز داو، محققان برجستهای مانند ویلیام پی همیلتون، رابرت ریا، ادسون گولد و جان مگی به توسعه مفاهیم نظریه داو پرداختند. نقطه عطف مهم در تاریخ تحلیل تکنیکال، انتشار کتاب «تحلیل تکنیکال روندهای سهام» توسط رابرت دی ادواردز و جان مگی در سال 1948 بود. این کتاب که بهعنوان یکی از آثار بنیادین این حوزه شناخته میشود، صرفاً به تحلیل روند و الگوهای نموداری میپردازد و همچنان مورد استفاده قرار میگیرد.
در دهههای اخیر، با پیشرفت تکنولوژی و ظهور کامپیوترها، تحلیل تکنیکال وارد مرحله جدیدی شد. در حالی که تحلیل تکنیکال اولیه تقریباً منحصراً به تحلیل نمودارها محدود میشد (زیرا قدرت پردازش کامپیوترها برای تحلیلهای آماری پیچیده در دسترس نبود)، امروزه تحلیلگران میتوانند از ابزارهای پیشرفتهتری مانند شبکههای عصبی مصنوعی و الگوریتمهای پیچیده برای تحلیل بازار استفاده کنند.
از اوایل دهه 1990، استفاده از شبکههای عصبی مصنوعی در تحلیل تکنیکال رشد چشمگیری داشته است. این سیستمهای هوشمند که از عملکرد شبکههای عصبی بیولوژیک الهام گرفتهاند، میتوانند الگوهای پیچیده را در دادههای بازار شناسایی کنند. در حال حاضر، بسیاری از موسسات مالی و معاملهگران حرفهای از ترکیبی از روشهای سنتی و مدرن تحلیل تکنیکال استفاده میکنند.
امروزه صنعت تحلیل تکنیکال توسط سازمانهای معتبری در سراسر جهان نمایندگی میشود. فدراسیون بینالمللی تحلیلگران تکنیکال (IFTA) به عنوان یک فدراسیون جهانی، سازمانهای منطقهای و ملی را گرد هم آورده است. در ایالات متحده، انجمن CMT و انجمن آمریکایی تحلیلگران تکنیکال حرفهای (AAPTA) نماینده این صنعت هستند.
فهرست مطالب
مفاهیم کاربردی در تحلیل تکنیکال
یکی از مفاهیم کلیدی در تحلیل تکنیکال، مفهوم «تأیید» است
تحلیل تکنیکال بر پایه سه اصل بنیادین استوار است. این اصول که از دههها تجربه و مطالعه بازارهای مالی به دست آمدهاند، چارچوب اصلی تصمیمگیری در تحلیل تکنیکال را شکل میدهند.
اصل اول
بازار همه چیز را تنزیل میکند. به این معناست که تمام اطلاعات موجود، اعم از بنیادی، اقتصادی، سیاسی و حتی روانشناختی، در قیمت فعلی منعکس شده است. این اصل که به فرضیه بازار کارا نیز نزدیک است، به تحلیلگران تکنیکال اجازه میدهد تا به جای بررسی تک تک عوامل تأثیرگذار بر قیمت، تنها بر روی نمودار قیمت تمرکز کنند. براساس این اصل، تحلیلگر تکنیکال نیازی به بررسی گزارشهای مالی، اخبار اقتصادی یا تحولات سیاسی ندارد، زیرا تأثیر تمام این عوامل پیشاپیش در قیمت لحاظ شده است.
اصل دوم
قیمتها در روند حرکت میکنند. این یکی از مهمترین مفاهیم در تحلیل تکنیکال است. این اصل بیان میکند که علیرغم نوسانات روزانه، قیمتها معمولاً در یک جهت مشخص (صعودی، نزولی یا خنثی) حرکت میکنند. تحلیلگران با شناسایی این روندها میتوانند استراتژیهای معاملاتی خود را تنظیم کنند. به عنوان مثال، در یک روند صعودی، هر سقف و کف جدید بالاتر از سقف و کف قبلی شکل میگیرد.
اصل سوم
تاریخ تمایل به تکرار خود دارد. این اصل نشاندهنده نقش مهم روانشناسی بازار در حرکت قیمتها است. این اصل بر این باور استوار است که چون رفتار انسانها در شرایط مشابه، الگوهای مشابهی را نشان میدهد، الگوهای قیمتی نیز تمایل به تکرار دارند. احساسات بازار، مانند ترس و طمع که محرکهای اصلی تصمیمگیری معاملهگران هستند، در طول زمان تغییر چندانی نکردهاند و همین امر باعث تکرار الگوهای مشابه در بازار میشود.
روانشناسی بازار
روانشناسی بازار نقش مهمی در تحلیل تکنیکال ایفا میکند. نظرسنجیهای سرمایهگذاران، شاخصهای احساسات بازار و حتی تیترهای مجلات مالی، همگی ابزارهایی هستند که تحلیلگران تکنیکال برای درک روانشناسی جمعی بازار از آنها استفاده میکنند. به عنوان مثال، زمانی که اکثر معاملهگران خوشبین هستند، این میتواند نشانهای از نزدیک شدن به نقطه اوج بازار باشد، زیرا اکثر خریداران احتمالی قبلاً وارد بازار شدهاند.
تأیید گرفتن
یکی دیگر از مفاهیم کلیدی در تحلیل تکنیکال، مفهوم «تأیید» است. این اصل بیان میکند که برای افزایش اطمینان از صحت یک سیگنال معاملاتی، باید چندین اندیکاتور یا روش تحلیلی آن را تأیید کنند. به عنوان مثال، یک شکست قیمتی زمانی معتبرتر است که با افزایش حجم معاملات همراه باشد. این رویکرد چند بعدی به تحلیل، ریسک تصمیمگیری بر اساس سیگنالهای اشتباه را کاهش میدهد.
اصل نسبیت
نکته مهم دیگر در تحلیل تکنیکال، توجه به اصل «نسبیت» است. این اصل نشان میدهد که اهمیت و اعتبار سیگنالهای تکنیکال به بازه زمانی، شرایط بازار و نوع دارایی مورد معامله بستگی دارد. برای مثال، یک الگوی قیمتی که در نمودار روزانه شکل میگیرد، ممکن است اهمیت بیشتری نسبت به همان الگو در نمودار پنج دقیقهای داشته باشد.
تحلیل تکنیکال یک تحلیل گسترده بر مبنای پیشبینی بازار بر اساس الگوهای تکرارشونده است. نکته ای که باید به خاطر داشت این است که تحلیل تکنیکال به خودی خود همهچیز نیست و زمانی که با تجزیه و تحلیل فاندامنتال و ایجاد مهارت و درک احساسات بازار، ترکیب شود، بهتر کار میکند.
انواع نمودارها در تحلیل تکنیکال
نمودارها ابزارهای اصلی تحلیل تکنیکال هستند که اطلاعات قیمت و حجم معاملات را به شکلی قابل تحلیل نمایش میدهند. هر نمودار داستان خاص خود را از حرکت قیمتها روایت میکند.
نمودار خطی
نمودار خطی
نمودار خطی سادهترین نوع نمودار در تحلیل تکنیکال است که با اتصال قیمتهای پایانی هر دوره زمانی به یکدیگر شکل میگیرد. این نمودار اگرچه جزئیات کمتری نسبت به سایر انواع نمودارها نشان میدهد، اما برای شناسایی روندهای کلی بازار و الگوهای قیمتی بزرگ بسیار مفید است. تحلیلگران اغلب از نمودار خطی برای دیدن تصویر کلی بازار و شناسایی سطوح حمایت و مقاومت اصلی استفاده میکنند. این نمودار همچنین میتواند بر اساس قیمتهای بالا، پایین یا باز شدن نیز ترسیم شود.
نمودار میلهای
نمودار میلهای یا OHLC (Open-High-Low-Close) اطلاعات بیشتری را در مقایسه با نمودار خطی ارائه میدهد. هر میله در این نمودار نشاندهنده چهار قیمت کلیدی در یک دوره زمانی است: قیمت باز شدن، بالاترین قیمت، پایینترین قیمت و قیمت بسته شدن. خط عمودی نشاندهنده محدوده قیمتی (از کمترین تا بیشترین قیمت) و خطوط افقی کوچک در سمت چپ و راست به ترتیب نشاندهنده قیمت باز شدن و بسته شدن هستند.
نمودار کندل استیک
نمودار کندل استیک
نمودار کندل استیک که ریشه در معاملات برنج ژاپن دارد، امروزه محبوبترین نوع نمودار در میان تریدرها است. هر کندل شامل یک «بدنه» و دو «سایه یا شدو» بالایی و پایینی است. بدنه کندل فاصله بین قیمت باز شدن و بسته شدن را نشان میدهد و رنگ آن (معمولاً سبز/سفید برای صعودی و قرمز/سیاه برای نزولی) نشان میدهد که قیمت بسته شدن بالاتر یا پایینتر از قیمت باز شدن بوده است. سایههای بالایی و پایینی بالاترین و پایینترین قیمت دوره را نشان میدهند. این نمودار علاوه بر نمایش اطلاعات قیمت، الگوهای روانشناختی بازار را نیز به خوبی نمایش میدهد.
نمودار نقطه و رقم
نمودار نقطه و رقم (Point and Figure) روشی متفاوت برای نمایش حرکت قیمتها است که بر تغییرات قیمت تمرکز دارد و عامل زمان را نادیده میگیرد. در این نمودار، حرکات صعودی با X و حرکات نزولی با O نشان داده میشوند.
ابزارهای اصلی تحلیل تکنیکال
ابزارهای تحلیل تکنیکال مجموعهای از روشها و تکنیکها هستند که به تحلیلگران در شناسایی روندها و نقاط معاملاتی کمک میکنند. این ابزارها نتیجه دههها تحقیق و تجربه در بازارهای مالی هستند.
خطوط روند
خطوط روند از اساسیترین و در عین حال قدرتمندترین ابزارهای تحلیل تکنیکال هستند. این خطوط با اتصال حداقل دو نقطه اوج یا دو نقطه حضیض متوالی ترسیم میشوند و مسیر حرکت قیمت را نشان میدهند. در روند صعودی، خط روند از زیر قیمتها و با اتصال کفهای قیمتی کشیده میشود، در حالی که در روند نزولی، خط روند از بالای قیمتها و با اتصال سقفهای قیمتی ترسیم میگردد. شکست خط روند میتواند نشانهای از تغییر روند باشد.
کانالها
کانالهای قیمتی زمانی شکل میگیرند که قیمت بین دو خط روند موازی حرکت میکند. کانال صعودی از یک خط روند صعودی در پایین و یک خط موازی با آن در بالا تشکیل میشود، در حالی که کانال نزولی برعکس است. معاملهگران از این کانالها برای شناسایی نقاط احتمالی برگشت قیمت و تعیین اهداف قیمتی استفاده میکنند. قیمت معمولاً در داخل کانال نوسان میکند و شکست از کانال میتواند نشانه تغییر روند باشد.
الگوها
الگوهای نموداری به دو دسته اصلی الگوهای ادامهدهنده و برگشتی تقسیم میشوند:
الگوهای برگشتی مانند سر و شانه، دو سقف و دو کف و کف و سقف گرد، نشاندهنده احتمال تغییر روند هستند.
الگوهای ادامهدهنده مانند مثلثها، پرچمها و مستطیلها، نشان میدهند که روند فعلی پس از یک استراحت کوتاه احتمالاً ادامه خواهد یافت.
حمایت و مقاومت
حمایت و مقاومت
سطوح حمایت و مقاومت از مهمترین مفاهیم در تحلیل تکنیکال هستند. سطح حمایت قیمتی است که در آن تقاضای خرید به قدری قوی است که مانع افت بیشتر قیمت میشود. سطح مقاومت نقطهای است که در آن فشار فروش مانع افزایش بیشتر قیمت میشود. این سطوح میتوانند براساس قیمتهای گذشته، اعداد گرد، سطوح فیبوناچی یا سایر عوامل تکنیکال تعیین شوند.
فیبوناچی
فیبوناچی
ابزارهای فیبوناچی بر اساس نسبتهای طلایی ریاضی عمل میکنند. مهمترین نسبتهای فیبوناچی عبارتند از 23.6%، 38.2%، 61.8% و 76.4%. از این ابزارها برای تعیین:
سطوح اصلاحی در یک روند (فیبوناچی ریتریسمنت)
اهداف قیمتی (فیبوناچی اکستنشن)
و زمانهای برگشت احتمالی (فیبوناچی تایم زون) استفاده میشود.
پیوت
نقاط پیوت (Pivot Points) ابزاری برای تعیین سطوح احتمالی حمایت و مقاومت در طول روز معاملاتی هستند. این نقاط با استفاده از قیمتهای بالا، پایین و بسته شدن روز قبل محاسبه میشوند و شامل یک نقطه پیوت مرکزی و چندین سطح حمایت و مقاومت هستند.
شاخص ها و اندیکاتورها
شاخصها و اندیکاتورهای تکنیکال ابزارهای ریاضی هستند که با تحلیل دادههای قیمت و حجم معاملات، به معاملهگران در تصمیمگیری کمک میکنند. این ابزارها به چندین دسته اصلی تقسیم میشوند و هر کدام جنبه خاصی از بازار را مورد بررسی قرار میدهند.
میانگینهای متحرک
میانگینهای متحرک
میانگینهای متحرک از پرکاربردترین اندیکاتورهای تکنیکال هستند. این ابزارها با محاسبه میانگین قیمت در یک دوره زمانی مشخص، نویزهای بازار را حذف کرده و روند اصلی را نمایان میسازند. انواع اصلی میانگین متحرک عبارتند از:
میانگین متحرک ساده (SMA): که وزن یکسانی به تمام قیمتها میدهد
میانگین متحرک نمایی (EMA): که به قیمتهای اخیر وزن بیشتری میدهد
میانگین متحرک وزنی (WMA): که بر اساس معیارهای خاصی به دادهها وزن میدهد
مکدی
مکدی
مکدی (واگرایی/همگرایی میانگین متحرک) یکی از قدرتمندترین اندیکاتورهای مومنتوم است که از تفاضل دو میانگین متحرک نمایی به دست میآید. این اندیکاتور سه عنصر اصلی دارد: خط MACD، خط سیگنال و هیستوگرام. MACD میتواند سیگنالهای معاملاتی، واگراییها و تغییرات روند را نشان دهد. پارامترهای استاندارد MACD عبارتند از EMAهای 12 و 26 روزه و یک خط سیگنال 9 روزه.
شاخص قدرت نسبی
شاخص قدرت نسبی (RSI) یک اسیلاتور مومنتوم است که تغییرات قیمت را در مقیاس 0 تا 100 اندازهگیری میکند. این شاخص برای شناسایی شرایط اشباع خرید (معمولاً بالای 70) و اشباع فروش (معمولاً زیر 30) استفاده میشود. RSI همچنین میتواند واگراییهای قیمتی را نشان دهد که اغلب نشانههای قوی برای تغییر روند هستند.
باندهای بولینگر
باندهای بولینگر از سه خط تشکیل شدهاند: یک میانگین متحرک در مرکز و دو باند بالا و پایین که انحراف معیار قیمت را نشان میدهند. این باندها نوسانپذیری بازار را نشان میدهند و میتوانند در شناسایی موارد زیر کمک کنند:
شرایط روند و نوسان
سطوح حمایت و مقاومت پویا
انقباض و انبساط نوسانات
حجم معاملات
اندیکاتورهای حجم معاملات اهمیت ویژهای در تحلیل تکنیکال دارند. مهمترین آنها عبارتند از:
شاخص تجمعی/توزیعی (A/D): که رابطه بین قیمت و حجم را نشان میدهد
شاخص جریان پول (MFI): که حجم معاملات را با توجه به جهت قیمت بررسی میکند
حجم تعادلی (OBV): که فشار خرید و فروش تجمعی را نشان میدهد
استوکاستیک
اسیلاتور استوکاستیک یک اندیکاتور مومنتوم است که موقعیت قیمت فعلی را نسبت به محدوده قیمتی یک دوره مشخص نشان میدهد. این اندیکاتور از دو خط تشکیل شده: خط %K (خط اصلی) و خط %D (میانگین متحرک %K). استوکاستیک میتواند شرایط اشباع خرید و فروش و واگراییها را نشان دهد.
شاخص میانگین جهتدار
شاخص میانگین جهتدار (ADX) برای اندازهگیری قدرت روند استفاده میشود. این شاخص همراه با دو شاخص جهتدار مثبت (+DI) و منفی (-DI) ارائه میشود. ADX بالای 25 معمولاً نشاندهنده روند قوی است، در حالی که مقادیر پایینتر نشاندهنده بازار نوسانی هستند.
نکته مهم در استفاده از اندیکاتورها این است که:
هیچ اندیکاتور به تنهایی کامل نیست
استفاده از چندین اندیکاتور میتواند به تأیید سیگنالها کمک کند
استفاده از تعداد زیادی اندیکاتور میتواند به سردرگمی منجر شود
تنظیمات اندیکاتورها باید با بازه زمانی و شرایط بازار متناسب باشد
تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی معمولاً برای سرمایهگذاریهای بلندمدت مناسبتر است
تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی دو رویکرد متفاوت برای ارزیابی بازارهای مالی هستند. در حالی که هر دو روش به دنبال پیشبینی حرکات آینده قیمت هستند، رویکرد و ابزارهای آنها کاملاً متفاوت است.
تحلیل بنیادی بر ارزیابی ارزش ذاتی یک دارایی از طریق بررسی عوامل اقتصادی، مالی و محیطی تمرکز دارد. تحلیلگران بنیادی به بررسی این عوامل میپردازند:
صورتهای مالی شرکتها
شرایط صنعت و رقابت
وضعیت اقتصاد کلان
سیاستهای پولی و مالی
عوامل ژئوپولیتیک
در مقابل، تحلیل تکنیکال تنها بر دادههای قیمت و حجم معاملات تمرکز میکند. فرض اساسی تحلیل تکنیکال این است که تمام اطلاعات موجود، از جمله عوامل بنیادی، در قیمت منعکس شدهاند. تحلیلگران تکنیکال به جای محاسبه ارزش ذاتی، به دنبال شناسایی الگوها و روندهایی هستند که میتوانند حرکات آینده قیمت را پیشبینی کنند.
افق زمانی این دو روش نیز متفاوت است. تحلیل بنیادی معمولاً برای سرمایهگذاریهای بلندمدت مناسبتر است، زیرا تغییرات در عوامل بنیادی معمولاً زمانبر هستند. در مقابل، تحلیل تکنیکال میتواند برای معاملات کوتاهمدت و حتی معاملات روزانه استفاده شود، زیرا بر الگوهای قیمتی کوتاهمدت تمرکز دارد.
بسیاری از معاملهگران حرفهای از ترکیب هر دو روش استفاده میکنند. به عنوان مثال، ممکن است از تحلیل بنیادی برای انتخاب داراییهای مناسب و تعیین روند بلندمدت استفاده کنند و سپس از تحلیل تکنیکال برای تعیین نقاط ورود و خروج مناسب بهره ببرند. این رویکرد ترکیبی میتواند مزایای هر دو روش را در اختیار معاملهگر قرار دهد.
جان بولینگر، از پیشگامان تحلیل تکنیکال، مفهوم «تحلیل منطقی» را در دهه 1980 معرفی کرد که تلفیقی از تحلیل تکنیکال و بنیادی است. این رویکرد تلاش میکند تا با ترکیب بهترین جنبههای هر دو روش، دید جامعتری نسبت به بازار ارائه دهد.
مزایا و محدودیت های تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال، مانند هر روش تحلیلی دیگر، دارای نقاط قوت و محدودیتهای خاص خود است.
مزایای تحلیل تکنیکال
قابلیت کاربرد در تمام بازارها یکی از مهمترین مزایای تحلیل تکنیکال است. این روش را میتوان در هر بازاری که دادههای قیمت و حجم معاملات در آن وجود دارد، از جمله بازار سهام، ارزهای دیجیتال، فارکس، کالاها و اوراق قرضه به کار برد. اصول تحلیل تکنیکال در تمام این بازارها یکسان است، زیرا بر رفتار قیمت و روانشناسی معاملهگران تمرکز دارد.
انعطافپذیری در بازههای زمانی مختلف مزیت دیگر این روش است. تحلیلگران میتوانند از همان اصول و ابزارها در تایمفریمهای مختلف، از نمودارهای یک دقیقهای تا نمودارهای ماهانه استفاده کنند.
سهولت اتوماسیون یکی دیگر از مزایای تحلیل تکنیکال است. از آنجا که این روش بر دادههای کمی و قابل اندازهگیری مبتنی است، میتوان سیستمهای معاملاتی خودکار بر اساس آن طراحی کرد. این قابلیت به ویژه در عصر معاملات الگوریتمی اهمیت زیادی دارد.
دسترسی به ابزارها و نرمافزارهای تحلیلی متنوع نیز از دیگر مزایای این روش است. امروزه طیف گستردهای از نرمافزارهای تحلیل تکنیکال، از پلتفرمهای رایگان تا سیستمهای پیشرفته حرفهای، در دسترس معاملهگران قرار دارد.
محدودیتها و چالشها
ذهنیت در تفسیر یکی از مهمترین چالشهای تحلیل تکنیکال است. دو تحلیلگر ممکن است از یک نمودار یکسان برداشتهای متفاوتی داشته باشند. این ذهنیت میتواند به تصمیمگیریهای متفاوت و گاه متضاد منجر شود. حتی الگوهای قیمتی مشابه ممکن است در شرایط مختلف بازار نتایج متفاوتی داشته باشند.
تأخیر در سیگنالها چالش دیگری است که تحلیلگران تکنیکال با آن مواجه هستند. بسیاری از اندیکاتورهای تکنیکال بر اساس دادههای گذشته محاسبه میشوند و در نتیجه ذاتاً تأخیر دارند. این تأخیر میتواند باعث شود معاملهگر فرصتهای معاملاتی را از دست بدهد یا دیر وارد معامله شود.
پدیده خود-تحققبخشی یکی دیگر از انتقادات وارد بر تحلیل تکنیکال است. وقتی تعداد زیادی از معاملهگران از یک سطح حمایت یا مقاومت مشابه استفاده میکنند، ممکن است این سطوح صرفاً به دلیل باور جمعی معاملهگران عمل کنند، نه به دلیل اعتبار ذاتی آنها.
فرضیه بازار کارا (EMH) یکی از مهمترین چالشهای نظری تحلیل تکنیکال است. این فرضیه ادعا میکند که قیمتهای فعلی تمام اطلاعات موجود را منعکس میکنند و بنابراین نمیتوان با استفاده از دادههای گذشته، حرکات آینده قیمت را پیشبینی کرد.
کلام پایانی
تحلیل تکنیکال روشی سیستماتیک برای تحلیل بازارهای مالی است که با استفاده از دادههای قیمت و حجم معاملات، به دنبال پیشبینی حرکات آینده قیمت است. این روش بر سه اصل اساسی استوار است: بازار همه چیز را تنزیل میکند، قیمتها در روند حرکت میکنند و تاریخ تمایل به تکرار خود دارد. تحلیلگران تکنیکال با استفاده از ابزارهای متنوعی مانند نمودارها، اندیکاتورها و الگوهای قیمتی، به دنبال شناسایی فرصتهای معاملاتی هستند.
علیرغم محدودیتهایی مانند تأخیر در سیگنالها، تحلیل تکنیکال به دلیل قابلیت کاربرد در تمام بازارها، انعطافپذیری در بازههای زمانی مختلف و امکان اتوماسیون، به یکی از پرکاربردترین روشهای تحلیل بازار تبدیل شده است.
از سال 95 ویراستاری انجام میدهم و از سال 97 به طور حرفهای وارد نویسندگی و تولید محتوای متنی و تصویری شدم. عمده فعالیت من در زمینه فناوریهای دیجیتال بود و در حال حاضر 1 سال هست که به تیم کدام بروکر پیوستم. سمت من در کدام بروکر سردبیر مقالات و نویسنده حوزه فارکس و کریپتو هست.